بسم رب الشهدا والصدیقین
می خواهم از تو بنویسم از عشق از راهی که به تو ختم می شود.... ازجا نمازی که با اشک های توحرف می زند و از زمینی که جای پای تو را می بوسد
اما تمام آواهایم صامتند. حضورم بی رنگ و فریادهایم بی فریاد. من از اهالی زمستانم
از خرابه های دلتنگی .....
آمده ام و حال ماندن ندارم دل با تو نجوا می کند. مرا با عشق آشنایم کن.....................
از این همه سکوت بیزارم، از این همه سقوط بیزارم از دردهای بی درد بیزارم .....
کجایی؟ نه؛ من کجایم؟ جا مانده ام در این بی جا، در این غوغای بی غوغا، در این فریاد پر از سکوت....
مرا از زمین بگیر و آسمانی کن! بگذار خلاصه غزل های عاشقانه تو بر زمین باشم .........
تقدیم به نگاهی که جاودانه ماند....
- ۹۴/۰۵/۱۰